دخترم، باراندخترم، باران، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه سن داره

شکوفه بهاری

 

 

خدای مهربونم، حافظ و نگهدار همه فرشته کوچولوها باش. آمین

خدایا مراقب گل نازم باش.

 

بازگشت

سلام دختر کوچولوی مامان عزیز دلم توی این 8 ماهی که در کنارم هستی اینقدر از حضورت سرشار بودم که فرصت نمیکردم سری به وبلاگت بزنم و خاطرات روزهای شیرین زندگی با تو رو ثبت کنم. جوجوی قشنگم از روز شنبه 9 اسفند 93 برگشتم سر کار و شما رو در ساعاتی که خونه نیستم به دستهای پر مهر مامان جون سپردم. ولی هنوز به وضعیت جدیدم عادت نکردم و عذاب وجدان تنها گذاشتنت منو رها نمیکنه. البته دختر نازم هم متاسفانه در غیاب من لب به شیر نمیزنه.
12 اسفند 1393

تولد

دخترم باران،  ١٩ خرداد ١٣٩٣ در بيمارستان بهمن تهران چشم به جهان گشود و يكي ديگر از معجزات خداي مهربانم به وقوع پيوست.       سلام به دخترم، باران
15 تير 1393

درد دل

سلام دختر نازم. راستشو بخوای این روزها کمی دلتنگ و نگران هستم. از یک طرف از اینکه داریم به روز تولد شما نزدیک می شیم خوشحالم و از طرف دیگه هم نگرانم که نکنه برای گل قشنگم کم گذاشته باشم و خدایی نکرده سلامتیت رو به خطر بندازم. اصلا دوست ندارم هفته های پایانی رو با استرس پشت سر بذارم و دوست دارم از حضور نجیبانه شما در دلم نهایت استفاده رو ببرم چون مطمئن هستم که دلم برای این روزهای شیرین و مقدس بسیار تنگ خواهد شد. مامانی، هر کاری کردم آروم نشدم و نتونستم از شر افکار منفی رهایی پیدا کنم، تا اینکه تصمیم گرفتم با خودت درد دل کنم و از فرشته پاکم بخوام که کمکم کنه. باور کن از زمانی که شروع به نوشتن کردم آرامشی سرشار از ایمان را در وجودم حس می کنم. ...
24 ارديبهشت 1393

هدیه به نفسم

گل قشنگم، متن تیتراژ یکی از کارتن هایی که مامانی عاشقانه دوستش داره رو برات می ذارم و با تمام احساسم به تک گل زندگیم، فرشته کوچولوی نازم تقدیم می کنم. آنه... تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت...؟ وقتی روشنی چشم هایت در پشت پرده های مه آلود اندوه پنهان بود... با من بگو از لحظه لحظه های مبهم کودکی ات; از تنهایی معصومانه ی دست هایت; آیا می دانی که در هجوم درد ها و غم هایت; و دوران ملال آور زندگی ات; حقیقت زلالی دریاچه ی نقره ای نهفته بود آنه... اکنون آمده ام تا دست هایت را; به پنجه ی طلایی خورشید دوستی بسپاری; و در آبی بیکران مهربانی ها به پرواز درآیی... و اینک آنه! شکفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو… ...
24 ارديبهشت 1393

سونوگرافی

سلام دخترعزیزم ، یکشنبه 31 فروردین 93 با بابایی برای سونوگرافی رفتیم. اولش خیلی استرس داشتم و دائم در حال ذکر گفتن بودم ولی در نهایت سعی کردم که آرامشمو حفظ کنم و به خدای مهربونم که صاحب اصلی فرشته قشنگم هست توکل کنم. خدایی که تا به اون لحظه تمام مقدرات زندگیمو برام تقدیر کرده بود. شکر خدا سونوگرافی خیلی خوب بود و وضعیت شما هم کاملا رضایت بخش اعلام شد. خدایا ازت ممنونم. 31 فروردین مصادف با روز میلاد حضرت زهرا (ع) و روز مادر بود و من در تمام مدت سونوگرافی از مادر سادات تقاضا می کردم که گل قشنگمو، سادات کوچولوی زندگیمو درپناه خودشون حفظ کنند. آمین. ...
6 ارديبهشت 1393

بهترین مادر دنیا

مادر عزیزم به پاس محبت های بی دریغ ات سپاسگزارم. به پاس تمام خنده ها و اشک هایی که برایم ریخته ای، به پاس نگاه مهربانت که همیشه همراهم هست، به پاس دعای خیرت که بدرقه راهم می کنی و به پاس دستهای بخشنده و مهربانت که عطر بهشت را به مشام می رساند. به افتخار مقام رفیع ات می ایستم و برایت دنیایی بهشتی را آرزو می کنم. دوستت دارم فرشته زندگیم ...
31 فروردين 1393

من مادرم

به حساب تقویم زمینی 7 ماه و 14 روز است که مادرم و کودکی پاک و بهشتی را در وجودم می­پرورم. از خدای مهربانم به خاطر هدیه آسمانی که در دامانم به ودیعه گذاشته است سپاسگزارم و لحظه لحظه زندگیم را به پاس حضور سبز و همیشگی اش شاکرم. خدایا مراقب گلم باش  ...
31 فروردين 1393

انتظار

مامانی، بی صبرانه در انتظار بوسیدن روی ماهت هستم. لحظه لحظه زندگیمو برای رسیدن روز و ساعت حضورت می شمارم. فرشته کوچولوی قشنگم، بیا که یک دنیا عشق و محبت در انتظار آمدنت هست. ...
25 فروردين 1393